Rear Window
8.4 (میانگین رآی 433,951 نفر)
100 نمره منتقدین
8.5 امتیاز کاربران ( 66 رای)

Rear Window ( 1954 )

تاریخ انتشار : -
یک عکاس خبری (جیمز استوارت) که با پای شکسته مجبور است روی یک صندلی چرخدار باقی بماند از روی بیکاری به تماشای حرکات همسایه‌های آن طرف حیاط آپارتمانی که در گیتیچویلج دارد مشغول می‌شود که ...
Rear Window
  • توضیحات :

    فیلم دوبله فارسي «پنجره پشتی»
    دوبله شده توسط موسسه معتبر داخلی


    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.61 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 800.41 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 799.36 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 400.79 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    نسخه دوبله فارسی کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.71 گیگابایت انکودر: NightMovie
    نسخه دوبله فارسی کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 901.77 مگابایت انکودر: NightMovie
    نسخه دوبله فارسی کیفیت: BluRay 720p حجم : 900.80 مگابایت انکودر: NightMovie
    نسخه دوبله فارسی کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 502.14 مگابایت انکودر: NightMovie
    دانلود صوت دوبله به صورت جداگانه ( Sereo 128 )
    • کیفیت: Stereo 128
    • مدت زمان: 01:52:32
    • فرمت: mka
    • حجم: 102.06 مگابایت
    در صورتی که قبلا فیلم را دانلود کرده اید، این فایل صوتی را دانلود کرده و طبق آموزش زیر روی فیلم زبان اصلی بگذارید.
    • spain
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      spain
      شنبه, ۲۸ اس‍ ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۳۳
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      «هیچکاک کارگردان»، «هیچکاک تهیه کننده» :

      این فیلم را «هیچكاك» در سال 1954، در همان سالی می‌سازد كه «حرف م را نشانه‌ی مرگ بگیر» را ساخته بود. در آن فیلم نیز «هیچكاك» هم تهیه كننده بود، و هم كارگردان. یعنی به آن قدرت رسیده بود كه بتواند به عنوان یك كارگردانِ مولف، تهیه كننده‌ی خود باشد و بدون دغدغه به كار اصلی‌اش بپردازد. بدون مزاحمت و بدون فشارهایی كه سال‌ها پیش متحمل می‌شد. فشارهایی كه «هیچكاك» در فیلم‌هایی همچون «ربكا» از سوی تهیه كننده متحمل شده بود. تهیه‌كننده‌ی پرمداخله‌ای همچون «سلزنیك».

      این سال‌ها، یعنی سال‌های میانی دهه‌ی 50 زمانی است؛ كه «هیچكاك» به اوج اقتدار و ارتباط با تماشاگر رسیده بود و می‌توانست با یك قصه‌ی خاص همچون «پنجره‌ی عقبی» چنان بیننده را سرگرم و سحر كند، كه خود می‌خواهد و خودش درك می‌كند. به دیگر سخن اگر «هیچكاك» آدم سال های فیلمی چون «ربكا» بود ما هیچ وقت شاهد اثری تا این حد شخصی و تا این اندازه تماشاگر پسند از سوی «هیچكاك» نبودیم. بی‌شك تهیه‌كننده‌ها كمتر به این ریسك تن در می‌دادند كه بازیگر اصلی «جیمز استوارت» با پایی شكسته در طول فیلم نشسته باشد، و تنها پنجره‌هایی در آن سوی حیاط رابط او با جهان بیرون باشند. به عبارت دیگر وجود چنین لوكیشن و داستانی، پشت هر كارگردانی را خواهند لرزاند؛ مگر آن كه «هیچكاك» باشی و بدانی كه چه می‌خواهی انجام دهی، درست و دقیق.

      خلاصه‌ی داستان: یك عكاس مطرح خبری به علت تصادف، هنگام عكس برداری در مسابقه‌ی اتومبیل رانی در صندلی چرخ دار است. او به دلیل بی‌كاری وقت خود را به نگاه كردن از پنجره‌ی خانه‌اش به ساكنان آپارتمان‌های رو به حیاط می گذراند. در ساختمان های روبرو آدم هایی متفاوت زندگی می کنند.

      1- رقاصه ای زیبا که مردهای متفاوتی اطراف او پرسه می زنند.

      2- زوجی که تازه ازدواج کرده اند و مدام در حال عشق بازی اند.

      3- زوج بدون فرزند و دارای یک سگ.

      4- موسیقیدانی که چندان موفق نیست.

      5- یک زن مجسمه ساز.

      6- مردی با شغل فروشندگی که زنی فلج دارد.

      و اما قهرمان داستان:

      قهرمان داستان با نام «جف» و با بازی «جیمز استیوارت» معشوقی دارد به نام «لیزا» با بازی «گریس کلی»؛ البته «لیزا» نیز سخت عاشق «جف» است و عشق «لیزا» به جف مشخص ترین عنصرِ داستانی این قصه است. سپس در طول داستان بحران هایی در خانه های روبرو و به ویژه یکی از خانه ها رخ می دهد، که سرانجام «لیزا» و «جف» به شدت درگیر آن می شوند. در پایان «جف» گرچه پیروز می شود، اما پای دیگر او می شکند، و باز در همان آپارتمان و رو به همان پنجره زمین گیرتر از پیش می ماند تا پایش بلکه از گچ بیرون آید.

      کارگردانی:

      1- ترکیب دو جزء یا دو مکان در یک کل به هم پیوسته.

      کارگردانی این فیلم یک کل به هم پیوسته است، اما به دو قسمت کاملاً مجزا تقسیم شده است. یکی همسایه ها که آنان را ما مدام در یک نمای باز یا کمی نزدیک تر به واسطه ی «جف» و دوربین است می بینیم، یعنی حتی اگر نزدیک هم می شویم تخت، دور و تنها به واسطه ی «جف» است. و دیگر زندگی «جف» که او به شدت زمین گیر و ساکن است. در اولین نگاه پشت آدم از این عدم تحرک در یک «تریلر» می لرزد، اما «هیچکاک» از همین عنصر برای ایجاد اوج تعلیق استفاده ی کامل را برده است؛ چرا؟ چون ما تنها از طریقِ منظر شخص اول فیلم است، که با روایت آشنا می شویم؛ پس اوج هم ذات پنداری و همراه با شخصیت اول و زاویه ی نگاه او؛ رمز جاودانگی این اثر در ساخت تعلیق، در همین نکته است.

      2- حرکت های دوربین

      در این فیلم دوربین دارای دو ساختار تقریباً متفاوت است، و برای حرکت. یکی آن جایی که «جف» و «لیزا» هستند و دیگر حیاط و پنجره های آن سوی حیاط و در روبروی «جف». دوربین وقتی «جف» و «لیزا» را نشان می دهد تا حد بسیاری ثابت و متمرکز است، اما به محض آن که سراغ آن سوی حیاط می رود، به شدت متحرک و سیال می شود. البته در ابتدای فیلم و تنها در یک پلان سکانس قوی و طولانی و در سکانس آغاز فیلم ما با دوربین سیال به درون اتاقِ «جف» هم می رسیم و از آن چه بر او رفته مطلع می شویم، بدون دیالوگ و با تصویر و فقط با زبان دوربین.

      3- کارِ کارگردان با صدا

      فیلم «پنجره ی عقبی» فیلمی تصویر مدار است. جلوه های تصویری در آن ناب، قدرتمند و بی نظیر و پیش برنده است، اما صدا نیز در حد اعجاز غوغا می کند. برای رساندن این منظور تنها اشاره به موسیقی دانی که در پشت یکی از همین پنجره ها زندگی می کند، کافی است. موسیقی دان در طول کار با نواختن و اجرای غیر منظم و تکه تکه، از آهنگ اش فیلم را همراهی، و سپس در پایان وقتی قصه به اوج می رسد، موسیقی او نیز در اوج و هماهنگی کامل است. کاملاً مشخص است، که این استفاده ی نمادین و هماهنگ بدون آن که بیننده به وضوح وجود آن را درک کند، اما تاثیرش را به بهترین شکل دریافت نماید تا چه اندازه سخت و استادانه است. هم چنین فیلم با دقت تمام و با صدا فضای کامل یک شهر را می سازد، فضایی قوی، پرتحرک و در عین حال وهم آور و ترسناک.

      تمثیل ها:

      در این فیلم «هیچکاک»، مثل همه ی فیلم های او، تمثیل ها حضوری قدرتمند، اما هماهنگِ با پی رنگ قصه دارند. پا شکستگی «جف» نشانی از عشق او به «لیزا» اما نشان دهنده ی امتناع او از ازدواج و به عبارتی بند و بست های ازدواج است. کل فضا و قصه، نمادی از شهر و جامعه ی بشری است. زن رقاص نمادی از زن و جاذبه های اوست. زوج تازه ازدواج کرده، تمثیلی از روابط خانوادگی وعشق است و در ابتدای ارتباط. زن و مردی که به شدت دلبسته ی سگ خود شده اند، مسخ شدگی به چیزی در پشت روابط خانوادگی است. و سرانجام مردی که زن خود را می کشد، رسیدن به شکلی از روابط شکست خورده ی انسانی است، در ازدواج یا هر چیز دیگر. در پایان یادمان باشد، چنان این تمثیل ها در ساختار داستان پیچیده و هماهنگ پیش رفته اند، که نه تنها مانعی در گسترش داستان نیستند ؛ بلکه داستان با این ها بو و رنگ بسیار ویژه و سینمایی پیدا کرده است. و البته اگر «هیچکاک» تهیه کننده ی این کار نبود شاید فیلم بدین شکل پیش نمی رفت، و کاملاً هیچکاکی نشده بود.

      نویسنده: ایرج فتحی
      منبع:نقدفارسی

عناوین مشابه

Shutter Island (2010)
8.2
سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...